رادينرادين، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

آقا رادین

عسلک مادر

رادین عسلک مامان تا دیروز وقتی که میخواست جمله ای رو در مورد خودش بکار ببره همونطور که ما بهش می گفتیم خودشم همونطور میگفت. مثلا ما بهش میگفتیم رادین فلان چیزو میخوری؟ میگفت آره میخوری  یا میگفتیم رادین میتونی؟ میگفت آره میتونی  فداش بشم که انقدر بامزه حرف میزنه. من عاشق این مدل حرف زدنش بودم هر کس هم میشنید حرف زدنشو خیلی خوشش میومد و میگفت چقدر بامزه حرف میزنه. اما از دیروز تا حالا و دقیقا در عرض یک روز یهو ورژنش عوض شده و دیگه افعال رو درست میگه  مثلا دیروز بهش گفتم رادین میتونی ظرف ژله رو خودت ببری یا برات بیارم؟ گفت میتونم  یا ازش می پرسیدم غذا میخوری؟ گفت آره میخورم. وووووووی قربونش بشم من. وقتی زنگ زدم و به بابارضا...
26 خرداد 1393

مامان نرو سرکار :(

دیشب موقع خواب که من و رادین عسلم توی تخت دراز کشیده بودیم و داشتم براش قصه میگفتم تا لالا کنه یهو بهم گفت مامان نرو سرتار(=سرکار) رادین دلش تنگ میشه. یعنی منو بگی اون لحظه که این جمله رو از زبون خوشگل پسرم شنیدم دلم میخواست بمیرم  بعدم دستمو محکم گرفت توی دستش و گفت دستات چه قشنگن. پاهات چه قشنگن. بعدم دست زد به موهام و گفت موهات چه قشنگن  الهی من فداش بشم که انقدر مهربونه. از دیشب تا حالا توی فکر این جملات شیرین پسرم هستم و واقعا با این حرفش جگرم رو سوزوند. کاش میتونستم لااقل امروز رو نیام سرکار تا به حرف پسرم عمل کرده باشم. اما حیف که برام مقدور نبود. آخخخخخی عشق مهربون مامانی. چند ساعت دیگه که از خواب ناز بیدار میشی و می بینی ...
12 خرداد 1393

شیرین زبونی های رادین عسلی

رادین عسلی مامان هر روز شیرین زبونتر و بامزه تر از روز قبل میشه. چند شب پیش من و رادین با هم توی اتاقش نشسته بودیم و داشتم باهاش بازی میکردم. یهو گفت ساکت! گفتم چرا مامانی؟ گفت سجاد خوابه!!!! گفتم کی؟؟؟؟ گفت سجاد!!! گفتم سجاد کیه مامانی؟ گفت پسر مهسا!!!!!!! من رادین بازم من و بازم رادین جالب اینجاست که رادین اصلا تا حالا اسم سجاد رو نشنیده چون اصلا دور و برمون شخصی به اسم سجاد نداریم وقتی این شیرین زبونی رادین رو برای خاله مهسا تعریف کردم کلی خندید و موبایلشو گذاشت روی اسپیکر تا رادین برای بابا جون و دایی امینم بگه و اونا هم بعد از شنیدن این حرفهای بامزه رادین کلی خندیدن روز چهارشنبه هم من و رادین و بابایی داشت...
11 خرداد 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آقا رادین می باشد